بخش 2
محمدحسین میری: شخصیت در تعریف کلی؛ یعنی رفتارها و اخلاق به خصوصی در زندگی روزمره برای یک فرد؛ هم چنین نوعی منش و تفکر خاص برای او که در مجموع به اصطلاح از او یک شخصیت میسازد.
در هر شخصیت بهگونه ای یک نوع بی همتایی و ثبات رفتاری وجود دارد. شخصیت در موقعیتهای مختلف واکنشهایی هماهنگ با رفتار، اخلاق و نوع تفکر خود بروز میدهد.
در مقابل حالتی وجود دارد که از آن به عنوان "تیپ" یاد میشود. تیپ حالت و رفتاریست که الگو برداری شده از یک "شخصیت" باشد. در حقیقت تیپ؛ رونوشتی از یک شخصیت است، و فقط شبیه به او.
این تعاریف در حوزه سینما و فیلمسازی نیز همیشه مورد چالش بوده و بحثهای زیادی پیرامون این دو تعریف وجود دارد.
شخصیت پردازی کاریست بس دشوار، گاهی پیش میآید که نویسندگان و کارگردانان میخواهند به سوی شخصیتسازی بروند اما کاراکترشان در تیپ باقی میماند.
برخی کارگردانان نیز هستند که فقط تیپ سازی را بلد هستند و هیچ گاه نمیتوانند شخصیت پردازی کنند.
این مسئله سریال "مسیر انحرافی" کاملاً تحت تأثیر قرار داده، به نحوی که کاراکترهای این سریال به هیچ وجه به شخصیت تبدیل نشده و همه بدون استثنا تیپ هستند.
در ابتدای پخش مجموعه این برداشت وجود داشت که مسیر انحرافی یک کپی ایرانی از سریال پر بیننده "لاست" باشد ، اما با گذشت تنها چند قسمت مشخص شد که مسیر انحرافی با توجه به اسمش در کپی برداری نیز دچار انحراف است.
مشخصه سریال لاست در شخصیت پردازی های کم نظیرش است، که نمادگرایی، فلسفه، مکتبها و دیگر حرفهای سریال بر مبنای همین شخصیتها گفته میشود. زمانی که شخصیت تا این حد خوب پرداخت شده، حال میشود هر نوع عملی رابه کاراکتر نسبت داد و هر کلامی در دهانش قرار داد.
اما همین مسئله در مورد مسیر انحرافی مصداقی برعکس دارد؛ کاراکترها همه تیپ هستند و اصلاً سعی نشده کمی بیشتر پرداخت شوند تا حداقل این نمادگرایی های نصفه نیمه سریال را با افت کیفیت مواجه نسازد.
نمادگرایی و دیگر موضوعات اگر بر پایه پرداخت درست شخصیتها باشد نتیجهای دارد شبیه لاست، ولی در غیر این صورت حتی تیپ سازی عامه پسند نیز مسیر انحرافیای را منتج میشود.
![]() |
نگاهی به تیپ های زوج سریال
نکته جالب توجه سریال مسیر انحرافی وجود زوجهاییست که هر دو نفرشان یک تیپ را تشکیل میدهند.
در اینجا پنج زوج داریم که نمایندگان قشرهای مختلف و با اهمیتتر جامعه هستند. پراکندگی اقشار مختلف در این پنج زوج خوب است اما متأسفانه به دلیل عدم پرداخت مناسب؛ همان طور که اشاره شد؛ ترسیم یک نمای مناسب از جامعه منجر نشد.
این مسئله به همان تیپ بودن کاراکترهای سریال برمی گردد. نمادگرایی زمانی که بر اساس شخصیت باشد به خوبی نمایش داده میشود و به سر منزل مقصود میرسد. اما اگر این نمادگرایی و گفتارهای دیگر بر تیپ سوار شود به هیچ عنوان کامل نمیشود و در حد یک حرف ساده باقی میماند.
اتفاقی که برای این پنج زوج که نمایندگان قشرهای مختلف جامعه هستند، رخ داده و بازتابهای رفتاری این اقشار را نتوانسته به گونه ای شایسته نمایش دهد.
فرزاد حسنی و پرستو گلستانی
نمایندگان زوجهای مطلقه جامعه که زندگی را سادهانگارانه آغاز و سادهانگارانه تر رها کردهاند. قشری که هوا و هوس مادی و غیر مادی زندگیشان را دگرگون میکند.
انتخاب بازیگر برای این نقشها بسیار جای تأمل است. از طرفی بازی حسنی در مقابل گلستانی اصلاً خوب نیست و اصلاً مثل یک زوج نیستند، از طرفی دیگر دلیل انتخاب شخصی همچون فرزاد حسنی برای این نقش اصلاً مشخص نیست.
حسنی آنچه خودش بود را جلوی دوربین ایفا میکرد و هیچ گونه بازی گری ای در بازیاش دیده نمیشد. بگذریم که با توجه به خصوصیات فردی حسنی، این نقش تا حدودی به خلق و خوی او شبیه بود. و کارگردان برای نشان دادن چنین خصوصیاتی سراغ شخصی با همان المانها رفته است.
نادر سلیمانی و همسرش
این زوج نماینده قشر سنت گرای (مذهبی) جامعه هستند. دست نویسندگان و کارگردان سریال در به تصویر کشیدن این قشر بسته بوده و نمیتوانستند نماینده های مختلف این گروه را به تصویر بکشند، اما در همین حد هم خوب کار نکردند و نمایندگی خوبی را به نمایش نگذاشتند.
![]() |
عزت الله مهرآوران و اکرم محمدی
کوروش و ماهرخ نقش قشر تازه به دوران رسیده و مسامحتاً؛ روشنفکر را در سریال بر عهده داشتند. بازیگری هر دو فرد به شدت تکراری و سادهانگارانه است، به گونه ای که مثلاً دیالوگهای عزت الله مهر آوران، بنده را به یاد سریالهای قبلی این بازیگر میانداخت. حتی لحن گفتاریاش نیز کاملاً تکراری بود.
پوریا پورسرخ و شقایق دهقان
این زوج جوان نماینده قشری از جامعه هستند که چند سالی از ازدواجشان گذشته، قشری که تقریباً زندگی به سامانی ندارد و دچار مشکلاتی همچون بیکاری، درگیری با خانواده یکدیگر و ... است. اختلافات کوچک به راحتی میتواند برای این قشر مشکلاتی همچون طلاق را به وجود آورد.
بازی پورسرخ از حیث وجود این مدل نقش ها در دیگر سریالها و فیلمها تکراری است و بازی دهقان نیز کاملاً ترکیب نقشهای خودش در دیگر سریالهایی همچون پاورچین و ساختمان پزشکان است.
نیما فلاح و سحر ولد بیگی
نمایندگان دیگری از قشر جوان جامعه که همه چیز را در رویا میبینند، قشری که هیچ گونه به زندگی جدی نگاه نمیکنند و سراسر متکی (آویزان) به پدر و مادر هستند و حتی والدین را با اسم کوچک صدا میزنند.
در مقابل این رفتار پدر و مادرهایشان هم جز اعتراض اعلام نارضایتی چارهای دیگر ندارند!!
![]() |
در یک جمع بندی کلی باید گفت که تمام این برداشتها صرفاً از روی دیالوگها و فضای کلی سریال بوده و این برداشتها به هیچ وجه به بازیگری خوب یا شخصیت پردازی مناسب و یا حتی نوشته پر مایه و ملات ربطی ندارد، زیرا سریال در هیچ یک از این زمینهها خوب عمل نکرده است.
نظرات شما عزیزان: